واقعیتی که امروز در اقتصاد ایران رقم خورده است، این که دولت میخواهد با حذف تولیدکنندگان، بازار را دو دستی تقدیم واردکنندگان کند؛ بنابراین، ارزهای دولتی خود را به آنها داده و از هر گونه تلاش برای نابودی تولید دریغ نمیکند.
ذف افراد تازهوارد به سرمایهگذاری در امر تولید، در کنار افزایش هزینهها و کاهش درآمدها برای تولیدکنندگانی که پیش از این حضور داشتهاند،منجر به این خواهد شد که گویا قرار نیست در ایران، تولیدکنندهای باشد!
به گزارش خبرنگار «تابناک»، همراستا شدن سود دولت و سود واردکنندگان، عاملی برای فراری دادن افراد از تولید شده است. اقدامات دولت در راستای حمایت از افرادی که میخواهند، در مسیر تولید سرمایهگذاری کنند، تنها و تنها، افزایش هزینهها و تملک دارایی آنهاست، به گونهای که افراد را پس از چندین سال تلاش، ناامید و پشیمان میکند.
از سویی، سیاستهای دولت در قبال تولیدکنندگان موجود نیز عبارتند از: افزایش هزینهها در کنار اجازه ندادن به افزایش قیمتها، ندادن نقدینگی و در اختیار نگذاردن ارز دولتی برای واردات نهادههای مورد نیاز.
اما واقعیتی که امروز در اقتصاد ایران رقم خورده است، این که دولت میخواهد با حذف تولیدکنندگان، بازار را دو دستی تقدیم واردکنندگان کند؛ بنابراین، ارزهای دولتی خود را به آنها داده و از هر گونه تلاش برای نابودی تولید دریغ نمیکند.
در این راستا، مصاحبهای با یکی از افراد دلسوز این مملکت ـ که در صدد تولید در عرصه دامداری بود ـ انجام دادهایم؛ این گوشهای از واقعیتی است که «تابناک» به دنبال آشکار ساختن آن است.
وی در سال 1384، در صدد برآمد با ساخت محیطی برای کشت و صنعت به کشور خدمتی کرده باشد؛ اما هم اکنون پس از گذشت نزدیک به هفت سال، نه تنها حمایتی نشده، بلکه روز به روز در حال هزینه کردنهایی است که بابت حمایت نکردن دولت با آن روبهرو شده است.
متن زیر سخنان ایشان در این زمینه است:
در سال 1384 با آمدن دولت جدید، چون بسیار سخن از حمایت از تولید به میان میآمد و به صرف این که پسرم رشته کشاورزی بود، گفتم، خدمتی به این مملکت کرده باشم و به فکر راهاندازی دامداری و کشت علوفه افتادم. برای همین، چهارده هزار هکتار زمین، به بهای 220 میلیون تومان در نظرآباد کرج خریداری کردم.
از آن سال پیگیر کار بودم و به جهاد کشاورزی رفتم تا این که در سال 88 موفق شدم پروانه ساخت گاوداری را با پرداخت 9 میلیون تومان بگیرم؛ با آن که گفته میشد، کشاورزی از مالیات معاف است، ولی دیدم که تنها با پرداخت عوارض گزاف ساخت، (9 میلیون تومان) میتوانستم، پروانه ساخت گاوداری را بگیرم.
وقتی پس از چند سال پروانه را در سال 88 گرفتم، تقاضای حفر چاه برای دامداری کردم که به دنبال آن، اداره آب با دو سال دیرکرد (سال 90) در نامهای از من دعوت کرد و پاسخی که پس از دو سال به من دادند، این بود: «تو فعلا در نوبت هستی و باید صبر کنی»!
این از موضوع آب؛ درباره برق، اما قصه بسیار شنیدنیتر است. این زمین برق نداشت و برای همین، بیست میلیون تومان انشعاب، تیر و تراس و تابلو برق خریدم که بنا بر مصوبهای، باید آن را به وزارت برق میدادم؛ یعنی من مالک آنچه خریده بودم نیز نبودم، حال آن که برای کسی که به سمت کار تولیدی میرود، این دولت است که باید از او حمایت کند و برق ارزان بدهد.
خلاصه آن که همه مقدمات تولید را خودم با پول خودم انجام میدادم و با وجود این، همین را که خریده بودم نیز به دولت واگذار شد و به این ترتیب، دولت کلید تابلوی برق را از من گرفت و دیگر کلید دست من نیست.
من در این فرایند دچار کمبود پول شدم، ولی بر پایه سخنان رئیسجمهور، مبنی بر این که برای هر رأس دام، نزدیک 9 میلیون وام میدهد، خواستم برای هر رأس، تنها یک میلیون تومان به من وام بدهند و سپس قرار شد که جهاد به من وام بدهد و من را به بانک معرفی کرد و قرار شد 470 میلیون تومان برای ساخت، خرید تجهیزات، خرید دام و علوفه به من وام داده شود.
اما پس از شش ماه دوندگی و صرف یک میلیون و دویست هزار تومان (پانصد هزار تومان به عنوان وثیقه بانک و هفتصد هزار تومان برای بررسی طرح داده شده)، هنگامی که به بانک رفتم، رئیس بانک به من گفت: نامهای از ریاست جمهوری آمده است، مبنی بر این که منابعی را که قرار بود به عنوان وام به من بدهند، به خود دولت برگشت داده شود.
پس از شنیدن این سخن، با وجود این همه هزینه و بدون دریافت وام، به جهاد کشاورزی رفتم. آنها گفتند: اگر شما 60 درصد آنجا را بسازید، میتوانیم درخواست دریافت وام دیگری انجام دهیم، حال آن که اگر من میتوانستم، 60 درصد کار را انجام دهم که دیگر نیازی به وام نداشتم!
ناگفته نماند، هزینههایی که در این راه متحمل شدم نیز به من برگشت داده نشد، به گونهای که حتی پس از این فرایند، به آنها گفتم که وام نمیخواهم، دستکم هزینههای من را بدهید و این گونه شد که با وجود صرف هزینههای بسیار، آن را نیمهکاره رها کنم.
وی در ادامه با بیان این که من میتوانستم با قرار دادن سند زمینی که خریدهام و بدون دردسر، سود بانکی دریافت کنم، این کار را نکردم، چرا که دوست داشتم به مملکتم خدمتی کرده باشم؛ بنابراین، جلو آمدم ولی دست آخر خسته شدم و آن را رها کردم.
من در اینجا میگویم، این کار درست نیست؛ دولت نه تنها از کسی که میخواهد کار تولیدی انجام دهد، حمایتی نمیکند، بلکه مرتب مانع تراشی میکند تا او را از ادامه کار باز دارد.
وی در ادامه، با بیان این که در صورت حمایت دولت، میتوانستم سالی دو هزار تن ذرت برداشت کنم و به این ترتیب، نیازی به تأمین خوراک از کشورهای خارجی نداشته باشیم، گفت: افزون بر آن، میتوانستم روزانه 45 کیلو شیر تولید کنم، که این خود میتوانست چشمانداز مثبتی برای کاهش نیاز به واردات شیر خشک از چین در ایران باشد.
وی در پایان گفت: هنگامی که وارد کار تولیدی شدم، دریافتم دارد به این مملکت خیانت میشود و بزرگترین خیانت آن است که چیزی که میتوانیم تولید کنیم، راهش را میبندیم.
اکنون باید پرسید، آیا با وجود پتانسیلهایی که در ایران هست، این جفا به این مملکت نیست که از برزیل گوشت بیکیفیت، شیر خشک، ذرت و علوفه و میوههای خارجی وارد کنیم؟ در حالی که اگر حمایت دولت متوجه تولید کنندگان باشد، خود میتوانیم با کیفیت بهتر تولید کنیم.
نظرات شما عزیزان: